زخمهاتو پنهان کن ، اینجا مردم زیادی بانمک شدن !
نه رفیق نگو میان گذشته ها جا مانده ام...
ولی...
مگر می شود برای چیزی عمرت را صرف کنی و فراموش شود؟
نگران من نباش...زنده ام نفس میکشم... و دلتنگی هایم را دیگر بغض نمی کنم
... میگذارم چشم هایم ببارند..