زخمهاتو پنهان کن ، اینجا مردم زیادی بانمک شدن !
سقوط ... تاوان پریدن با بعضی هاست...!
شايد کسي رو که باهاش خنديدي يه روزي فراموش کني ولي کسي رو که به خاطرش گريه کردي هيچوقت فراموش نميکني.... چقــدر باید بگذرد؟؟ تا مـن در مـرور خـاطراتم وقتی از کنار تــو رد می شوم. تنـــم نلــرزد….. بغضــم نگیــرد…. ببخش که گاهی بهانه ات را می گیرد ... یادش میرود که رفته ای ... دل است دیگر ... کمی تو را می خواهد !!! سراغت را از "قاصدک" که می گیرم ، تابی خورده و در دل ابرها، گم می شود. غصهام می گیرد. می دانم ، شرم دارد از اینکه "خبر" دهد رفتنت، همیشگی بود. . . ... چندان هم دور نیستی فـقط به اندازه ی یک "نمیدانـم" از من فاصلـه گرفته ای آری، "نمیدانم" کجایی... بعضــــــی ها گـــریه نمی کنند ! نمیخواهم برگردی این را به همه گفته ام! حتی به تو… به خودم…! اما نمیدانم چرا هنوز برای آمدنت فال میگیرم…؟
اما….
از چشـــــم هایشان معـلـوم است که
اشکــــی به بــزرگی یــک سـکــــوت ،
گــــوشه چشـمـشان به کمیــــــن نشــستـه
Design By : nightSelect.com |