زخمهاتو پنهان کن ، اینجا مردم زیادی بانمک شدن !
سراغت را از "قاصدک" که می گیرم ، تابی خورده و در دل ابرها، گم می شود.
غصهام می گیرد.
می دانم ، شرم دارد از اینکه "خبر" دهد رفتنت، همیشگی بود. . . ...